اولین دهه ماه ربیعالاول رو به پایان است و شوکران شهادت بر جان گرانقدر خورشید یازدهم(ع) اثر کرده است. گویی غروب نزدیک است و تنها امید به طلوع خورشید فرداست که فروغ چشمان یازدهمین امام شیعیان(ع) را جان میبخشد.
از سنگینی غربت و حصار تبعید، رخ امام 29 ساله تکیده و رنجور است، اما امید و دلبستگی به درخشش خورشید عالمافروز منزلش، قلب خستهاش را جلا میبخشد و چهره مبارکش را گلگون میسازد. داستان پرمصیبت مولای سامرا(ع)، روایت کوتاه خورشید حقیقت است که در مسیر طلوع تا غروب آن، تنها برای چند سال، ثمر سبز امامت جوانه زد...
و اینک، چشمان سامرا از بغضهاى جارى تمامشدنى نیست و مدینه از غم لبریز است؛ تاریکی زمان، بر قامت اندیشه بلند ابامحمد(ع) پیچیده و تلخی زهر در پی آن است که دست روشنگر سراج آل محمد(ع) را از ظلم آشکار حاکمان برگیرد.
سنگینی این داغ در کوچههای غریب سامرا بیداد مىکند و آسمان با سینهاى سوخته و گریبانى چاکچاک، دربرابر موعود زمان(عج) سر تسلیت و تعزیت خم کرده است.
این آغاز روایت انتظار است که جهان را شیدا کرده... ؛ آغاز زمزمه هر روز دعای فرج و نگاههایی که دلبسته ظهورند و هر لحظه و هر دم زیر لب میخوانند:
اللهم عجل لولیکالفرج
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵