یا قمر العشیره: تاریخ عطشناک دل شیعه هنوز سیراب شریعه جوانمردی توست
نبض لحظهها تندتند میزند،
عطش غوغا میکند، در میانه ی میدان محشری است.
کودکان حرم، چشم به راه مردیاند که غرور و هیبت علی (ع) از چشمانش هویداست..
همان بزرگ مردی که ادب پیش او زانو زده و غیرت وامدار غیرت هاشمی اوست...
آری! خیام چشم انتظار «عباس بنعلی» اند.
ماه هاشمیان از دور نمایان میشود و با قدمهایش صلابت و امنیت را به ساکنین حرم پیشکش میکند.
وقتی عباس (ع) هست، قلب همه آرام است... و کسی جرأت نگاه کردن به سمت خیام را ندارد
بیتابی کودکان که از فرط تشنگی به تمنای عمو، دخیل بسته بودند، ماه هاشمیان را بیتاب کرده بود.
دیگر مجال ماندن نبود... با دلی پر امید و مشکی خالی به علقمه میزند... میرود تا نوگلان حرم را
آرام کند.
دعای قلب صبور بانوی حرم ستر و عفاف، دختر علی (ع) و فاطمه (س)، زینت کبری (س) پشت اوست.. به نهر میرسد... مهریه مادرش زهرا(س) بوده این آب؛ اما اکنون با کوردلی جاهلان بدشوم حق از حقدار دریغ شده!
مشتی آب برمیگیرد اما تداعی چهرههای تبدار از عطش، آب را به نهر برمـیگرداند و تا ابد آب ها شرمنده سقا می مانند، پرتوان و با غضب حیدری نگاهش قلب لشگر را میشکافد و پیش میرود و ناگاه...
عمودی که از سر کین کشیده شده فرود میآید...
چقدر این لحظهها سخت میگذرد... رقیه (س) منتظر است... اما .... مشکش دریده میشود و امیدش ناامید.. سقای کربلا از رسیدن و رساندن آب ناامید میشود...
اما تقدیر این چنین رقم خورد که عباس ابن علی وامدار لقب" باب الحوایج" باشد تا در گستره تاریخ دستهای گشوده شده در آستانش ناامید نگردند...
همان غیور مرد هاشمی که آبروی ادب است و گوشهای از نگاه زهرائیش راه نجات ما...
تنظیم ونگارش: معصومه رحیمی
چهارشنبه ۰۱ آذر ۱۳۹۱