در طلیعه ی صفر، شام میزبان کاروان حسین(ع) و نیزه ها...
هلهلهای در شهر کوردلان شامی برپاست... مردم لباس نو بر تن کردهاند و به یکدیگر تبریک میگویند. همه برای تماشا آمدهاند. تماشای کاروانی که کوچکترین آنها، همه دنیا را به بند میکشد و بانوی نمونه این کاروان، حرامیان را در برابر صبر و استقامتش به زانو درآورده است. از مدتها پیش که طبل جنگ نواخته شده بود، تحریف تاریخ آغاز شده بود... آن بالانشیان کاروانی که اکنون با بندهای بسته شده به دستهاشان توسط حرامیان کوردل وارد شام میشدند، همانانی هستند که این مردم بیحیا بر مسلمانیشان تردید کردهاند و آنان را خارجی و از دین برگشته خطاب میکنند. دخترکان شامی که دست در دست مادران و پدران خود دارند، به نظاره دردانه حسین نشستهاند و با تکبر و غرور نگاهشان را بدرقه راه اسرا میکنند. مردمانی که جانهاشان از تاریکی لقمههای حرام به سیاهی گرویده بود و گوش دلشان ناشنوا، با نغمه آواز آوازهخوانان شامی،احساس شعف میکردند و اهل بیت داغدار پیامبر (ص) که جبرائیل، امین و پاسبان حریم با احترامشان بود، همراه با نیزهداران تازیانه به دست و بیرحم وارد شام میشدند. همه در دروازه ساعات جمعاند زیرا اسرا از این دروازه وارد این شهر پر بلا خواهند شد.... ساعات میگذرند... زمان خطبهخوانی زینب (س)، این شیرزن علوی میرسد، به شامیان حرامی بگوئید هرچه میخواهید بخندید و بگوئید و پای کوبی کنید... نزدیک است زمانی که با خطبه زینب (س) و صوت علیگونهاش، چنان بساط ظلم و جور امیرانتان در پهنه تاریخ از جا کنده شود که دیگر هرگز و در هیچ کجا از شما حرامیان نام نیکی نماند و منفور همیشگی تاریخ شوید و عزت و عظمت نام حسین (ع) به گستره ی ابدی ، بر تارک تاریخ دلربایی کند و شما با ذلت به خاک بیفتید. آری زینب (س) چه زیبا گفت: که چیزی جز زیبایی ندیدم. اگر حسینی باشی همه چیز را زینبوارخواهی دید... پس به خاطر داشته باش که عاشورا باقی است و پیام آن زنده است و صدای زینب(س) طنین انداز نسل ها و عصرها که: والعزة لله جمیعا وللمومنین... تنظیم و نگارش: معصومه رحیمی