سامرا، وامدار غربت به جا مانده از نام حسن(ع) و مدینه
نفسهای پر از التهاب سامرا به شماره افتاده...
نامش حسن، کنیهاش ابومحمد و القابش هادی، زکی، نقی است
وی نیز همانند پدرش لقب عسگری داشته و یار آشنای زندان بوده است.
تحمل این همه بزرگی و علم و حلم و صبوری و استقامت برای خاندان پست و پلید عباسی غیرقابل تصور است.
این همه رفعت و بلندا... این همه ایستادگی؟! همه اینها نشانگر یک چیز است...
ایمانی از جنس یقین،
مردی از جنس علویان
از تبار فاطمیون
به راستی چرا در گستره تاریخ، جاهلان و کوردلان سیاه دل همواره فکر میکردهاند با به بند کشیدن منشاء نور و روشنایی و آگاهی میتوانند فروغ آن را کم سو کنند؟!
غافل از آنکه آنان که خاک به صورت خورشیدی میپاشند خود را از نور آن بیبهره میکنند. و هادی این راهنمای شیعیان با رسالت عظیمی که بر دوش دارد، باید تلاش کند تا دلها و جانها را آماده پذیرفتن دوران غیبت کند. تا مردم و محبان را آماده میزبانی از فرزند عزیزش، دردانه خلقت!
بهانه تداوم آفرینش، مهدی فاطمه (عج) نماید.. و امانت بزرگ امامت را بر دوش وی بسپارد. همان مرد علوی تبار که شاهد همه اعمال و رفتار ماست و زمینهسازی ما برای ظهور را به تماشا نشسته است.
کاش جامعهای بسازیم در خور شأن حضورش.
این روزها مهدی فاطمه (عج) داغدار پدر شده و شال عزا بر دوش انداخته است و زمین و زمان، سوگوار پدر صاحب عصرو زمان شده است...