بخوان بنام عشق
محمد امین غرق در راز و نیاز بود.سر بر سجده نهاده بود و خدای خویش را می خواند. ملائک به همراه خدا به نظاره نشسته بودند این همه خلوص و تعبد را.
فضای حرا مملو از نفس های عاشقانه محمد(ص) بود و عطر بهشت پیچیده بود در سراسر زمان.
مکه و مردمانش غرق در خواب و غفلت و سیاهی بودند و خدیجه، این بزرگ بانوی اسلام چشم به راه محمد(ص).
به ناگاه نبض زمان تندتر زد... زمان آبستن حادثه ای عظیم شد... و لحظه ای تاریخی فرا رسید.
جان محمد(ص) آماده پذیرش پیغام وحی شد. جبراییل، این امین وحی نازل شد و پیام رسالت محمد(ص) را با خود به همراه آورد.
اینک این خداست که با محمد(ص) سخن می گوید:" اقرأ" بخوان! بخوان بنام پروردگارت. شانه های محمد از شوق و سنگینی این رسالت می لرزد.چهره اش گلگون است .
از پله های غار پایین می آید .علی(ع) و خدیجه(س) اولین کسانی اند که در این امانتداری با وی سهیم می شوند. و آرام آرام دینش فراگیر و جهانگیر می شود چون این وعده خداست.
و امروز من و تو اینجاییم . ما وارثان دین محمدیم. و چه نیکوست که شکرگزار نعمت نبوت و رسالتش باشیم.
دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲