پرواز در هوای «الغوث»های بغضآلود
میگویند شب قدر، شب سرنوشت است. شب دعاها و واگویههای پنهانی با خدا. شبی که خواب شرمگین است و نگاه مشتاق. شب استغفارهای بیپروا. شبی که در آن شوق و بیم در وجودمان سازش میکنند! شوق اجابت دعا و بیم بهره نبردن از فرصتی بزرگ...
اینجا، در یک قدمی «قدر» ثانیهها به حرمت لحن دلانگیز دعا سکوت میکنند. شاید حتی، هر از گاهی میایستند؛ اشک را به نظاره مینشینند و با «الغوث»های بغضآلود همنوا میشوند.
اینجا در یک قدمی «قدر»، همه میهمان خوان بیدریغ میزبانی رحمن و رحیمیم. میزبانی به غایت سخاوتمند. و خداست تجلی مهربانی و میزبانی و سخاوتمندی... و کجاست بندهای که به قدر هزار روز و هزار شب، قدردان هزاران هزار نعمت و حکمتش شود و باز بخواهد و باز بخواند و دل را تمام و کمال میزبان شوری کبریایی کند. زبان به عشق گشاید که او مجیب "واحلل عقدتا من لسان" همه منادیان «خلصنا من النار یا رب» است و سخن میگوید به یکباره، به یک پاره که "انا انزلناه فی لیلة القدر..."
اینجا شبی در راه است که در آن مؤمنین و مؤمنات، خدا را به هزار نام زیبایش صدا میزنند. یا صبور، یا غفور، یا عزیز، یا لطیف، یا راحم، یا عالم... قرار است معنا بر دلها حکمفرمایی کند و همه به امید بندگی گرد هم آیند و امیدوارانه گوش جان به لبیک «یار» بسپارند.
«قدر»، این لیله عزیز و گرانقدر، این ارزنده شب سال، مولود نور است و نیایش. مولود قرآن است و قرائتش. امشب شاید آخرین فرصت باشد، برای روح خسته و ناآراممان، برای صیقل دلهایی که گرد و غبار گرفتهاند و به امید پاک شدن ذره ذره اشک میشوند و میبارند؛ امشب شاید آخرین فرصت باشد، برای مناجات یکصدای بندگان در دامان معبود. امشب شاید، کسی میانمان ضامن اشکهایمان شود، ضامن لحظههایمان در محضر خدا و کاش خبری در راه باشد امشب، ای کاش...
قدرتان پر ارج و اجرتان افزون باد
تهیه و تنظیم: بنتالهدی صدر
چهارشنبه ۰۹ مرداد ۱۳۹۲