عید است برخیز و با قافله عاشقان همراه شو...

میهمانی تمام شد. سفره آرام آرام در حال جمع شدن است. سفره گشوده ای که همه میهمان آن بودیم تا زنگار از دل بزداییم و رنگ خدایی بپذیریم و آسمانی شویم  و آرام بگیریم در آغوش عظیم و کبریایی  میزبان این ماه...
یادش به خیر... چه صبوری های قشنگی بود... صبر بر گناه...صبر بر عطش...صبر بر معصیت و نافرمانی...صبر بر نعماتی که داشتی و آگاهانه کنارشان گذاشتی.. صبر بر دنیا که با همه ی عظمت حقیرش پیش وسعت نگاه تو زانو زده بود....
چه شبهای باشکوه و به یاد ماندنی بود...شبهای قدر...شبهای رهاشدن ناله های الغوث از پرده گاه گلوی مشتاقی که از شوق و خوف و رجا  گرفته شده بود...و پرواز این ناله ها تا آسمان و رقم خوردن تقدیری سراسر نور و رحمت...
وچه حزنی داشت شب ضربت مولای  جوانمردان عالم علی(ع) وشب شهادت پدر عالم ، مرتضی(ع).همان شبی که به فاطمه پیوست  و نخلستان های کوفه دیگر صدایی از او نشنیدند.
و تو... یک ماه دو بال داشتی از جنس نور تا به هرجای ملکوت که می خواهی سر بزنی. کجاها رفتی؟ چه ها کردی؟چه گفتی؟ چه شنیدی؟ هیچ اندیشیده ای؟
به راستی چه زیبا می شود اگر برکتی داده باشند به برکت سفره های گشوده شده در این ماه به صبوری دلها ،چشم ها و جانهامان برگناه.و برمابقی عمر و لحظاتمان، تا به رسم میهمانی قدردان میزبان باشیم  و باقیمانده ثانیه ها را تا رمضان بعد فراموش نکنیم  که چه نیکو میزبانی داشتیم و چه نیکوتر میهمانی ای.
اینک لحظه بیداری است،  بیدارشدن جان وروح و فطرت. لحظه پاداش گرفتن است، لحظه شیرین چشیدن طعم   نازکشی معبود.لحظه عید است برخیز و با قافله عاشقان رمضان نماز عید به جای آور و سر بر سجده بی نیاز مطلق گزار تا بی نیاز گردی.
عیدتان پرنور،  جانهاتان پر برکت.

 تنظیم و نگارش:معصومه رحیمی


چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲