طلوع ماه...
تاریخ میگذرد؛ به سان صاعقه، به سان ستارگان دنبالهدار. واقعه محرم 61 هجری قمری اما، حکایت دیگریست؛ حادثه کربلاست. روایت سوزان دشت پربلای کربلا،بر جرگه تاریخ ساری و مستدام بوده، هست و خواهد بود.
قرنهاست غریوی پرهیبت، خون خدا را از اعماق تربت پاک کربلا می جوشاند و آسمان بغض میکند، گلگون میشود و به رسم شبزندهداری خواب از شباهنگام منادیان عاشورایی میرباید. از دالان تاریخ، صدای غرای علمدار کربلا ، رأس آغاز محرّم در گوش زمانه میپیچد و حتی خورشید از اندوه خفته در این ندای آسمانی رنگ میبازد... ابرها محزون میشوند و بادها شیون میکنند؛ که تمام محرم داغدار همین یک پرسش است "هل من ناصر ینصرنی: کجاست یاری کنندهای که مرا یاری کند؟" و ابالفضل العباس از بنیان شهامت علی برخاست، فرزندان خود را مهیا کرد و روانه میدان جنگ شد؛ آتش به جان خرید و عزتمندانه حماسهای از حقیقت و حقانیت آفرید.
عباس بن علی، تشنه بود که سقّا شد. عباس بن علی درسآموز مکتب «پدر خاک» بود که کربلایی شد. از همان لحظه که ابوتراب روضه «خون خدا» را در گوش مبارک نوزاد نورسیده امالمبنین نجوا کرد.
تاسوعا یادآور لبیک پر تمنای عباسبن علی به ثارالله، یادآور عشق جاودانه برادر به اندیشه زلال برادر است. یادآور رشادت و مردانگی، یادآور شکوه دلدادگیست؛ و واقعه آنچنان است که آن سوی مرزهای دشت،آن سوی آبهای فرات، آن سوی واقعه، سخت میتوان حال و هوای آنروزها را روایت کرد. حتی اگر موج ناله و نوای غصهدار کودکان تشنه بنیهاشم در تاریخ پیچیده باشد. حتی اگر در میان خیمههای سوزان، عباس رفته باشد و بیدست و بیجان در میدان افتاده باشد. آب اگر اشک هم شود کم است در برابر عظمت کبریایی آل علی(ع)...
این روزها، حتی صدای آسمان گرفته بس که شبانه بغض میکند و آرام آرام در سیاهی میگرید. گویی در لحظه لحظه محرم روضه دستان خسته و افتاده عباس بر تراب را در گوش زمانه میخوانند. روضه تشنگیهای بیامان در چند قدمی فرات را. روضه اشکهای بیامان زینب، آن لحظه که بر پیکر بیجان ابوفاضل، از عمق دل میجوشید؛ آن لحظه که رو به آسمان گفت: «کمرم شکست...»
امروز خورشید را قسم میدهند که فردا طلوع نکند؛که روز طلوع شمسالشموس بر فراز نیزههاست و این بار ماه در کنار خورشید طلوع خواهد کرد. ماه بنیهاشم؛که به ظهر عاشقی بر فراز دشت کربلا خورشید عصمت را تنها نخواهد گذاشت. امروز تاسوعاست؛یک قدم مانده تا طلوع ماه...
تاسوعای حسینی بر تمام دلدادگان اهل بیت(ع) و شیعیان جهان تسلیت باد
نویسنده: بنت الهدی صدر
قرنهاست غریوی پرهیبت، خون خدا را از اعماق تربت پاک کربلا می جوشاند و آسمان بغض میکند، گلگون میشود و به رسم شبزندهداری خواب از شباهنگام منادیان عاشورایی میرباید. از دالان تاریخ، صدای غرای علمدار کربلا ، رأس آغاز محرّم در گوش زمانه میپیچد و حتی خورشید از اندوه خفته در این ندای آسمانی رنگ میبازد... ابرها محزون میشوند و بادها شیون میکنند؛ که تمام محرم داغدار همین یک پرسش است "هل من ناصر ینصرنی: کجاست یاری کنندهای که مرا یاری کند؟" و ابالفضل العباس از بنیان شهامت علی برخاست، فرزندان خود را مهیا کرد و روانه میدان جنگ شد؛ آتش به جان خرید و عزتمندانه حماسهای از حقیقت و حقانیت آفرید.
عباس بن علی، تشنه بود که سقّا شد. عباس بن علی درسآموز مکتب «پدر خاک» بود که کربلایی شد. از همان لحظه که ابوتراب روضه «خون خدا» را در گوش مبارک نوزاد نورسیده امالمبنین نجوا کرد.
تاسوعا یادآور لبیک پر تمنای عباسبن علی به ثارالله، یادآور عشق جاودانه برادر به اندیشه زلال برادر است. یادآور رشادت و مردانگی، یادآور شکوه دلدادگیست؛ و واقعه آنچنان است که آن سوی مرزهای دشت،آن سوی آبهای فرات، آن سوی واقعه، سخت میتوان حال و هوای آنروزها را روایت کرد. حتی اگر موج ناله و نوای غصهدار کودکان تشنه بنیهاشم در تاریخ پیچیده باشد. حتی اگر در میان خیمههای سوزان، عباس رفته باشد و بیدست و بیجان در میدان افتاده باشد. آب اگر اشک هم شود کم است در برابر عظمت کبریایی آل علی(ع)...
این روزها، حتی صدای آسمان گرفته بس که شبانه بغض میکند و آرام آرام در سیاهی میگرید. گویی در لحظه لحظه محرم روضه دستان خسته و افتاده عباس بر تراب را در گوش زمانه میخوانند. روضه تشنگیهای بیامان در چند قدمی فرات را. روضه اشکهای بیامان زینب، آن لحظه که بر پیکر بیجان ابوفاضل، از عمق دل میجوشید؛ آن لحظه که رو به آسمان گفت: «کمرم شکست...»
امروز خورشید را قسم میدهند که فردا طلوع نکند؛که روز طلوع شمسالشموس بر فراز نیزههاست و این بار ماه در کنار خورشید طلوع خواهد کرد. ماه بنیهاشم؛که به ظهر عاشقی بر فراز دشت کربلا خورشید عصمت را تنها نخواهد گذاشت. امروز تاسوعاست؛یک قدم مانده تا طلوع ماه...
تاسوعای حسینی بر تمام دلدادگان اهل بیت(ع) و شیعیان جهان تسلیت باد
نویسنده: بنت الهدی صدر
سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲