از رنجی که میبرد...
این روزها خاک بقیع حضوری آشنا را در باد فریاد میزند. طنین نوای سوگواری، هوای شهر را پر کرده و آفتابی رنگپریده، لحظههای خسته مدینه را برای اهل بیت امیرالمؤمنین طاقتفرسا کرده است.
حبیب خدا دل در گرو دیدار دردانهاش دارد و یاد لبخند بیمثالش شاید تسکینی باشد بر دل رنج دیده و خونبار علی(ع) که اینک حسنین را در آغوش کشیده و زینب (س) را بر دامان خود نشانده است که داغ مادر معصومشان را التیام بخشد.
این روزها بر مسمار در خانههای بنیهاشم، پرچم سیاه به اهتزاز درآمده و سکوت ِ چشمان ِ اشکآلودشان تنها پاسخیست که هرم و هیاهوی از دست رفتن تنها یادگار خاتمالأنبیا را فریاد میزند...
اما رد پای لحظههای پردرد تنها دخت نبی مکرم اسلام(ص) حتی در تاریخ نیز گم شده است. آن لحظه که جز درد پهلوی شکسته و فرزند از دست رفتهاش، دردی بزرگتر و ثقیلتر را بر قلب چندپاره خویش میکشید و جز یاد پدر و چهره چشمنواز او التیامبخش دیگری بر درد ثانیههای رنجورش اثرگذار نبود.
هنوز پس از قرنها با آمدن جمادیالاول، دل ِ لحظهها و روزها به تپش در میآید و تا میانههای جمادیالثانی بار سنگین «فاطمیه» را به دوش میکشد. گویی صدای نالههای فرزندان زهرا(س) بارها و بارها در دالان زمان میپیچد و هوای داغدیده دل علیبنابیطالب(ع) هربار با وزیدن نسیم فاطمیه تازه میشود.
ایام جانسوز سوگواری «فاطمیه» تسلیت باد.
شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۲