پدر خاک

امشب آخرین شبی‌ست که «ابوتراب» کوبه‌‌ی خانه‌های یتیمان را می‌کوبد تا بر داغ جان‌های خسته‌شان مرهم باشد...
آخرین شبی‌ست که صدای قهقهه کودکانه،‌ وقت دیدن کیسه‌های نان و خرما به گوش می‌رسد...
آخرین شبی‌ست که آسمان، دستان پینه‌بسته «پدر خاک» را در نیایش و مناجات تجربه می‌کند .
قلب زمان به تپش افتاده تا شاید بایستد و به سحرگاه نرسد... حتی حلقه در ،دست به دامان مولاست؛
مولاجان! نرو، بمان و بدان کوفه، امانت‌دار سجده‌های طولانی‌ات نیست...
اینک سحرگاه نوزدهم ماه رمضان است؛ محراب مسجدکوفه ...
شب قدر است و قرآن ناطق با تمام خضوع و دلدادگی در برابر محبوب ایستاده ...
و تیغ بغض و کینه است که ابهت نماز علی(ع) را برنمی‌تابد و تنها به وقت سجده یارای فرود آمدن بر فرق مبارکش را دارد...
آری! تاریخ، بر صلابت مردی گواهی می‌دهد که تنها محراب عبادت، جان گرانمایه‌اش را آرامش بخشید...


نگارنده: بنت‌الهدی صدر 


پنجشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۳