و اینک زمان مدیحهسرایی برای خورشید جاودان ایرانزمین است...
مشهد، قرارگاه دلهای زخمی و خسته است. قرارگاه آنان که چشم امید به ضریحی آشنا دوختهاند. ضریحی که متعلق به آقای خراسان است؛ به ثامنالائمه؛ امامرضا(ع)؛ همو که برای درک روزگارش باید از مدینه تا توس همراهش شد و در ثانیههای سترگ ولایتش عمیق و طولانی تأمل کرد...
باید آرزومندانه چشم به کرم و مهربانی کسی بست که وجود نازنین و نابش، برکت خاک ایران زمین را افزون کرده و گوهر وجودش این سرزمین را به گنجینه نور و نیایش مبدل ساخته است.
مشهد، این روزها بار غمی کهنه را به دوش میکشد؛ دردی مسموم که در تاریخ صفر ریشه دوانده و حزن و اندوهش را دو چندان میکند. مشهد این روزها سوگوار شهادت مردی یگانه است، او که از تبار علویان و معصومان است و نفس کشیدن در هوای حرمش روح را جلا میبخشد و دلهای ناآرام را تسکین و تسلا...
آسمان توس این روزها، در سوگ غریب اهل بیت(ع)، چون «دعبل» شاعری میکند و خاک خراسان به خود میبالد که خلعتی ستودنی، زیر پای زائران بارگاه و آستان بهترین ِ بندگان ِ خداست...
ای خورشید تابناک ایرانزمین، باید با تمام وجود صدایتان کنیم، تا دلهامان در هوای نابتان آرام گیرد و شمرده شمرده سلامتان دهیم تا جرعه جرعهی این ادای احترام، وجودمان را فراگیرد و چشمان بیمارمان، به اشک دوریتان آراسته گردد؛ اشکهایی که شاید اجابتی باشد بر دلهای منتظر؛ بر دردهای لاعلاج این زمان و بر تمام گرههای کوری که عقل و دل و دینمان را گرفتار ساخته است.
نثارتان میکنیم ای هشتمین چراغ روشنگر شبهای ظلمانی دنیا، این سلام را تا از انزواى این همه تاریکى، رهایی یابیم: السلام علیک یا الامام الغریب السلام علیک یا الامام الشهید السلام علیک یا الامام المعصوم السلام علیک یا الامام المظلوم السلام علیک یا الامام المغموم...
دوشنبه ۰۱ دى ۱۳۹۳