و محمد قدم به دنیا گذارد تا حبیب خدا باشد...

آسمان‌ها را آذین بسته‌اند. ملائک صف به صف ایستاده‌‌اند. در صف عبور ملائک به زمین هلهله‌ای برپاست زیرا جهان در انتظار تولد نوزادیست سراسر نور و رحمت. مکه به خود می‌بالد که در دل سرزمینی خشک و خشن، گلی به لطافت و طراوت این کودک، به خاک تفدیده این سرزمین هدیه شده است. کودکی که با آمدنش، نوای بهار به جان ها و همه جهان خواهد رسید. خانه عبدالمطلب میزبان این هدیه الهی است. مادر محمد (ص) چهره آسمانی اش را لبخندی از شوق و رضایت فرا گرفته، عبدالمطلب نیز خرسند از آمدن نوزاد و بی‌تاب دیدار اوست. هلهله و کف عرشیان به گوش زمینیان می‌رسد. وعده الهی محقق می‌شود و میهمان کوچک از راه می‌رسد. نوزاد مکه متولد می‌شود. آری محمد می‌آید. مایه فخر و مباهات زمین و زمان. کسی که در ازل، مهر حبیب خدا به نامش خورده است و قرار است کامل کننده تمام فضائل اخلاقی عالم باشد. خدا او را فرستاده تا از مکه که در جهل و تاریکی و نادانی غرق شده، شروع کند و تمام جهان را با فروغ‌ هدایتش روشنا بخشد. قرار است مانند ابراهیم بت شکن باشد و چه مسیر دشواری پیش رو دارد و خداوند کریم، محمد امین را فرستاده تا مایه اتحاد همه کسانی باشد که حکومت خدا را روی زمین قرار دادند فارغ از هر رنگ و نژاد و مذهبی و به وی وعده تشکیل بزرگ‌ترین حکومت الهی جهان را به دست فرزند منتقمش که وامدار نام محمد است، داده است به امید روزی که این وعده محقق شود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


تهیه و تنظیم:معصومه رحیمی 



چهارشنبه ۰۴ بهمن ۱۳۹۱